۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

داستان زیبایی حسن کچل

تصویرنما , 'داستان زیبایی حسن کچل'

داستان حسن کچل
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا
هیچکس نبود.

پیرزنی بود که یک پسر کچل داشت به اسم حسن. این
حسن کچل  ما که از تنبلی شهره عام و خاص بود از
صبح تا شب کنار تنور دراز می کشید و می خورد و
می خوابید.

ننه اش دیگه از دستش خسته [...]

منبع:
http://www.tasvirnama.ir/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%b2%db%8c%d8%a8%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%ad%d8%b3%d9%86-%da%a9%da%86%d9%84/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر